نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

این روزا....

سلام گل دختر بد قلق من!!!! این روزای بعد از یک سالگیت خیلی داره برام سخت میگذره.... نمیدونم دیگه کم اوردم راستشو بخوای.... هر شب کارت اینه که حدودای ١١ میخوابی بعد برای ٢ یا ٣ بیدار میشی و تا ٥ و ٦ صبح گریه میکنی و بازی میکنی و کلا بیداری.... واقعا نمیدونم علت این کارت چیه.... گاهی وقتا محلت نمیزاریم اما اونقدر گریههههههه میکنی و زجه میزنی که تحملمون تموم میشه و ناچارا بغلت میکنیم..... نوبتی.... یه ساعت من یه ساعت بابایی..... چرا این کارا رو میکنی ؟ من که نمیدونم..... چند روز پیشا رفته بودیم خونه مامان جون ... اونجا یه دونه خرمالو دادیم دستت و تو هم حسسسسسسسابی باهاش کشتی گرفتی و شدی اینجوری.... هر روز خدا هم که گیر میدی ب...
21 آذر 1391

13 ماهگی نیوشا خانوم و درد سرهای این مدت

سلام گلدونه ی مامان... میدونی که نفسم به نفست بنده عزیز دلم.... خیلی خیلی دوستت دارم و هر کار میکنم برای آسایش توئه عزیزم این ماه رو با تاخیر برات وبتو مینویسم چون علت داره... علتشم بد خلقی های توئه... میگم برات حالا اول اینکه دقیقا از فردای تولدت یعنی 5 ابانماه شروع کردی روی زانوهات راه بری!!!!!!!!! که من خیلی متعجب شدم و هنوزم که هنوزه این کارو میکنی  جالبه برام.... روز 7 ابانماه بردیمت واکسن یکسالگیتو زدیم و تو یه عالمه گریه کردی.... این واکسن 2-3 هفته بعدش علائم داره و تو دهن ما رو سرویس کردی با علائم واکسنت.... 6-7 روز تب داشتی و به هیچ وجه پایین نمی اومد و بعدشم که خوب شدی غذا نمیخوری و این بد غذاییت منو بیچاره کرده.... ...
7 آذر 1391
1